دستورالعملی خودمانی برای سفر به تی بلا می سر لَند

دستورالعملی خودمانی برای سفر به تی بلا می سر لَندReviewed by منصور عبدلی on Aug 14Rating: 4.0دستورالعملی خودمانی برای سفر به تی بلا می سر لَندسفر با استان گیلان یا به قول ما تی بلا می سر لَند اتفاقی است که برای خیلی از شما رخ داده است. این کار می تواند با کمترین هیجان و از طریق آزادراه رشت انجام شود.

اکثر مردم به اینجا میگن استان گیلان. درست هم هست، یک تعریف استاندارد و اصولی که همه جای دنیا جواب میده. ولی من یه اسم دیگه روش گذاشتم، تی بلا می سر لَند. یعنی محدوده ای از کره زمین (شاید هم بهشت) که مردمانش تو اوج محبت به هم میگن تی بلا می سر. مهم نیست کِی و به چه دلیلی، همین که گذرتون به این منطقه افتاده باشه جزء انسان های نسبتا خوشبخت به حساب میاید. خیلی خیلی خوشبخت هستید که اگر تو این سفر یک جایی یک پیرزن مهربان به یه بهانه ای با گفتن تی بلا می سر قربان صدقه تون رفته باشه. تا اینجای کار من جزء انسان های نسبتا خوشبخت به حساب میام و خیلی دوست دارم به مرحله خیلی خیلی خوشبخت ارتقاء پیدا کنم و برای رسیدن به این موفقیت، چه کاری بهتر از سفر کردن و اقامت تو خانه های بومگردی این منطقه.

تا قبل از این هم سعی کرده بودم به طور غیر مستقیم درباره ماهیت سفرها توضیح بدهم. ولی خوب این مرتبه قصد دارم یک مقدار مشخص تر به اصول سفر به خانه های بومگردی اشاره کنم. از بحث هایی مانند گردشگری پایدار ، گردشگری مسئولانه و گردشگری کم شتاب که درباره اش کم صحبت نشده ولی خوب من شخصا دوست دارم تا بیشتر از صحبت کردن، به آنها عمل بکنم. در این سفر سعی می کنم کمی آهسته تر حرکت کنم، مردم را بیشتر ببینم و با آنها ارتباط داشته باشم، وظیفه تخریب محیط زیست را هم بر عهده سایر زحمت کشان این عرصه بگذارم و در کل بیشتر و مفیدتر تجربه بکنم.

نیاز به گفتن نیست که برای ورود به این منطقه باید از کوه های قرص و محکم البرز رد بشوم. از هر شهری که باشم (به غیر از شمال غرب ایران) باید خودم را به قزوین برسانم و بعد پیش به سمت شمال. چالش اصلی از همین جا شروع می شد. مسیر اصلی قزوین به رشت از آزادراهی هست که شما رو در کمتر از 3 ساعت به رشت خواهد رساند. آزادراهی با دسترسی های بسیار محدود و با سرعت بالا که فقط به فکر رساندن شما به مقصد هست و ارتباط شما رو با محیط اطراف به در کمترین حالت ممکن است. از طرفی دیگر یک جاده قدیمی و خسته هم وجود دارد که سال های سال، شهر به شهر، دشت جنوبی البرز را به گیلان یا همان تی بلا می سر لَند ما متصل می کرد. از قبل تصمیمم را گرفته بودم که از همین جاده قدیم سفرم را شروع کنم. منتها از اونجایی که این عادت را ندارم سلیقه شخصی خودم رو به کسی تحمیل بکنم، حتما درباره دلیل انتخاب و شرایطش توضیح خواهم داد. حتی اگر در بین راه جایی از این کارم پیشیمان شدم هم با اعتماد به نفس اعتراف می کنم.

جاده قدیم قزوین به رشت یه سری اتفاقات جالب رو برای شما به همراه دارد. این جاده تا قبل از افتتاح آزادراه قزوین رشت، یک جاده پر تردد و اصلی ترین مسیر ارتباطی دو سمت رشته کوه البرز بود. پر بود از رستوران های بین راهی که مقابلش کلی اتوبوس بنز، کامیون و ماشین سواری با کلی بار روی باربند پارک کرده بود. چیزی که الان می بینیم، همان رستوران ها با تابلوهای قدیمیشان است که دیگر مشتری های خودشون رو ندارن و اکثرا متروکه و کم رونق در گوشه ای از جاده چشم به راه معدود مسافران این جاده نشسته اند.  احساس می کنم که انگار در تاریخ داری سفر می کنم.

برعکس آزادراه، اینجا از تعداد زیادی شهر بزرگ و کوچک رد میشوم که هر کدام فرصت خوبی برای توقف و احیانا خرید تنقلات است. من به غیر از یک بطری آب معدنی چیزی داخل ماشین نداشتم و به بهانه خرید درهر شهر یک توقف کوتاه داشتم. با صحبت کردن با فروشنده ها در هر شهری تقریبا به صورت زیرپوستی متوجه شدم که لهجه قزوینی چه طور به لهجه گیلکی تبدیل میشود و این در نوغ خودش خیلی تجربه جالبی بود. از مغازه هایی که نان محلی توی آقابابا می فروشند تا پیرمردهای زیتون فروش رودبار. البته همین رد شدن از شهر و روستاهای ریز و درشت برای راننده یعنی کلی سرعت گیر و دست انداز و دنده معکوس که شاید برای خیلی ها سخت و اذیت کننده باشه. شاید برای بعضی ها هم یک روش خوب برای پیشگیری از خواب آلودگی هنگام رانندگی در جاده.

از آن جایی که این جاده قدیمی تر است و در زمان ساختش تکنولوژی چندان هم پیشرفت نکرده بود، توفیق اجباری پیش آمده و مداخله کمتری در محیط اطراف صورت گرفته. جاده خیلی زیاد از شرایط طبیعی زمین پیگیری می کنه و شما در این جاده نسبتا کم عرض کلی پیچ و خم و اختلاف ارتفاع خواهید دید و این قضیه حداقل کلی تجربه های بصری متنوعی رو برای شما به همراه خواهد داشت. البته همه این تجربه های بصری هم جذاب نیست. مثل گیر کردن پشت یک کامیون سنگین که آرام آرام از شیب جاده بالا میرود و شما به عنوان یک راننده قانون مدار تا زمانی که خط ممتد جاده ادامه دارد باید پشت سر این ماشین غول پیکر رانندگی کنید و در بهترین حالت خود را با نوشته های پشت ماشین سرگرم بکنید.

داستان جاده قدیم و جدید قزوین به رشت وقتی که به شهرهای منجیل و رودبار میرسید خیلی پیچیده تر و کمی دردناک تر میشه. جاده جدید از بیرون منجیل رد میشود و به همین سادگی اقتصاد معیوب این شهر که به شدت به گردشگر وابسته بود صدمه دیده است. وقتی صحبت از شهر منجیل می کنم منظورم شهری است که در کنار یک دریاچه بسیار بسیار زیبا قرار گرفته، بادهای معروفش صدها توربین بادی را می چرخاند و درخت سرو کهنسال هرزویل یک گوشه ای از این شهر افتاده است و به طرز بسیار جالبی از همه این امکانات هیچ استفاده ای برای توسعه گردشگری شهر نشده است. من هم برای اطمینان بیشتر به تک تک آنها سر زدم تا مطمئن بشوم که نه گردشگری آن اطراف هست و نه اراده ای برای استفاده از این ظرفیت ها.

تصویری از توربین های بادی منجیل
توربین های بادی منجیل

شهر رودبار اما وضعیتی متفاوت داره. بزرگراه در اون منطقه هنوز افتتاح نشده است و همه مسافرها مجبور هستند تا از وسط شهر عبور بکنند و در این میان با خرید چند کیلو زیتون و سایر مشتقات آن و به اقتصاد شهر کمک می کنند. گرچه در این بین نقش سرویس های بهداشتی این فروشگاه ها را در دعوت کردن مسافرها نمیتوان نادیده گرفت. وقتی از این شهر رد میشید، در نگاه اول به نظر میرسد که مردم این شهر فقط زیتون می خورند و هیچ اتفاق دیگری داخل این شهر نمیفتد. ولی کافی است تا به طور اتفاق وارد یکی از خیابان های فرعی بشوید تا مردم واقعی رودبار، کوچه ها و مغازه ها و سرزندگی یک شهر آرام را ببینید. اینجا بود که خود من هم تمایل بیشتری داشتم که اگر قرار باشد خرید داشته باشم در همین مغازه های معمولی و فروشنده های معمولی تر کارم را انجام بدهم.

در مسیر قزوین به رشت یا همان تی بلا می سر لَند اتفاقات دیگری هم برای شما خواهد افتاد. در واقع محیط به شما علائم و سرنخ های زیادی از ورود به #تی_بلا_می_سر لَند میدهد. از سرسبز شدن مسیر، اختلاف ارتفاع و رطوبت بیشتر هوا. ولی من شیفته یک تغییر کاملا محسوس و حیاتی شدم. تا قبل از آن و وقتی که سمت تهران و قزوین هستید یک قانون نانوشته حکمفرما هست. قانونی که کمتر کسی شجاعت سرکشی از آن را دارد. قانون خیلی ساده هست: «سیر بد است، و سیرترشی بدتر». ولی وقتی به نزدیکی های رودبار میرسید اتفاقی میفتد که به سادگی نمی توان متوجه دلیل آن شد. مهر این سیر ترشی یک مرتبه به دل آدم میشیند. دیگر هم خبری از آن نفرت وجود ندارد. کسی هم آن قانون سفت و سخت آن سوی کوه ها رو به خاطر نمیاورد. وقتی که اولین سیرترشی ها رو توی ویترین مغازه ها میبینید حسی درونی از شما می خواهد تا در اولین فرصت توقف کنید و بعد از آن دیگه هیچ چیزی یادتان نمیاید. یک مرتبه میبینید که چند ظرف بزرگ و خوشبو از این در گرانبها همراهتان است و لحظه شماری می کنید تا که دلی از عزا در بیاورید.

این جاده را با این اتفاقات ادامه می دهید تا به اولین خانه بومگردی در تی بلا می سر لَند برسید. در این مدت من از خانه بومگردی در استان گیلان دیدن کردم که هرکدام از آنها می توانند مقصد مناسبی برای اقامت شما باشند. همین طور برای گشت و گذار در استان گیلان به شما پیشنهاد می کنم که این مطلب را بخوانید تا از تصمیم بهتری درباره برنامه سفر به گیلان بگیرید.

 

پایان

پروژه در ایران

با خانه های بومگردی برگزیده استان گیلان از اینجا آشنا شوید.

۲ نظر درباره “دستورالعملی خودمانی برای سفر به تی بلا می سر لَند

دیدگاه‌تان را بنویسید: