کار در سفر و تجربه ناموفق من در سفر به تفلیس

کار در سفر و تجربه ناموفق من در سفر به تفلیسReviewed by منصور عبدلی on May 11Rating: 5.0کار در سفر در تفلیسچند سال پیش تو سفر به گرجستان یک تجربه عجیب و خنده دار از کار در سفر داشتم. گرچه پولی ازش در نیاوردم ولی شاید شما بتونید تو سفر به گرجستان تجربه کنید و پول هم در بیارید

همه ما کار در سفر رو دوست داریم

کار در سفر موضوعی هست که احتمالا خیلی از شما به فکرش هستید. هرکدومتون هم دلایل خودتون رو دارید که به نظر من همشون منطقی هستن. خیلی ها با این نرخ دلار و درآمدهای پایین در ایران با کار در سفر دنبال یک منبع درآمد جدید هستید تا حتی اگر شده هزینه یک روز سفر بیشتر رو در بیارید. بعضی ها هم میگن به خاطر تجربه متفاوت و جدیدش عاشق کار درسفر هستن. یا اینکه بعضی ها هم دنبال دوست و روابط اجتماعی جدید هستن. در هر صورت فکر کنم جای شک نیست که موضوع کار در سفر برای خیلی از ما ایرانی های اهل سفر و کوله به دوش موضوع بسیار جذابی هست و هرجا اسمش رو میشنویم شاخک هامون تیز میشه.

کار در سفر برای کسانی که اهل موسیقی هستن
کار در سفر برای کسانی که اهل موسیقی هستن

من هم تو سفر کار کردم؟

به مدد قدرت و همه گیری اینترنت هر روز تو جوامع مجازی یک بلاگر یا جهانگرد رو می بینیم که داره از تجربیات کار در سفر تو یک گوشه ایران یا دنیا میگه. من هم با خودم خلوت کردم و دیدم بعد از این همه سال سفر رفتن چرا هیچ وقت یه پست یا مطلبی درباره تجربیات فراوان خودم از کار در سفر نذاشتم. بعد که با خودم بیشتر خلوت کردم فهمیدم که من تقریبا هیچ تجربه موفقی از کار در سفر نداشتم. حتی دریغ از یک دلار درامد تو سفر. یعنی اگه بخوام دقیق تر بهتون بگم من فقط یک بار تجربه کار در سفر اون هم تو تور تفلیس داشتم که متاسفانه یک تجربه کاملا ناموفق بود و نه تنها هیچ درآمدی نداشت، بلکه خودم از کسایی که مشتاقانه می خواستن به من پول بدن فرار کردم!

داستان تور تفلیس

تور گرجستان یکی از بهترین گزینه های سفر برای تعطیلات خرداد هست. فکر کنم من برای 3 سال متوالی تا قبل از کرونا تعطیلات خرداد تور گرجستان برگزار کردم. البته اگر مایل بودید سفرنامه گرجستان من که در آخرین سفرم به تفلیس نوشتم رو هم می تونید مطالعه کنید. داستان کار در سفر من هم به آخرین تور گرجستان یعنی خرداد 1397 برمیگرده. همون سفری که یک روز بهترین و جذاب ترین فرصت کار در سفر جلوی پای من افتاد و همین طور که قبلا گفتم من بهش پشت پا زدم. یکی از روزهای سفر پیاده از هاستل رفتیم به سمت بازار آنتیک تفلیس. خیلی جای خوشگلی هست. حتما توصیه میکنم تو سفر به تفلیس یه سری بهش بزنید. لینک و آدرسش رو اینجا براتون می ذارم. داخل بازار داشتیم قدم میزدیم که یک مرتبه من چشمم به یه گیتار باس قدیمی خورد و با یک نگاه عاشقش شدم. رفتم جلو و قیمتش رو پرسیدم. اصلا دقت نکردم چی جواب شنیدم. چون خودم رو آماده کرده بودم که بگم: “اوه چه گرون”؛ و گفتم. فروشنده از حرفم تعجب کرد و خیلی شاکی گفت با این قیمتی که بهت گفتم حتی یه دونه سیم گیتار رو هم نمیتونی بگیری. کاملا هم درست میگفت. قیمتش کمی بیشتر از 10 یورو بود و واقعا برای همچین سازی مفت بود. راستش رو بخواهید نتونستم همون لحظه گیتار رو بخرم. چون تجسم اینکه این گیتار مال من باشه چیز عجیب و دور از ذهنی بود. ولی چند ثانیه بعد از این شوک بیرون اومدم، سریع پول رو دادم و تمام.

من و گیتار حدیدم، همایون
من و گیتار حدیدم، همایون

هیچی، چند دقیقه بعد من ساز به دوش، خوشحال و خندان همراه همسفرها به سمت هاستل فابریکا راه افتادیم. نزدیکی میدون مرجانشویلی بودیم که تصمیم گرفتم شادی خرید گیتار رو تکمیل کنیم. مسیرمون رو عوض کردم و از کنار رودخانه رفتیم به سمت کارخانه آبلیموسازی قدیمی که از سالها قبل میشناختم. شما هم اگه گذرتون به تفلیس افتاد از دست ندیدش. آدرسش هم اینجاس. بله، رفتیم که تو گرمای تفلیس و اون روز شاد یکم بیشتر بهمون خوش بگذره. تا رسیدیم جلوی کارخونه، دیدیم که اخیرا تغییراتی به ساختمون دادن و طبقه بالا رو تبدیل به یا سالن بزرگ کردن. جایی که فقط آبلیمو، سوسیس و ماهی سرو میشد. اصلا هم خبری از توریست نبود و پر بود از زن و مرد گرجی و آذری که داشتن از نعمات الهی بهره مند میشدن.

پیش به سوی کارخانه آبلیمو
پیش به سوی کارخانه آبلیمو
گرجی های سرخوش دقیقا چند ثانیه قبل از ورود ما
گرجی های سرخوش دقیقا چند ثانیه قبل از ورود ما

پیشنهاد همکاری عجیب

من و گیتار جدیدم که بعدها اسمش رو همایون گذاشتم با همسفرهایی که اونها خوشحالیم رو به اونها هم منتقل کرده بودم وارد سالون شدم. مشکل کار در واقع از همینجا شروع شد. داخل سالن یه جماعت اهل دل و سرخوشی بودن که با دیدن ما انگار بساط عیششون کامل شده. گویا من از همه جا بی خبر به نظر اونا یه نوازنده چیره دست میومدم(که به دلیل میزان بالای آنتی اکسیدان آبلیموها که الان تو خونشون بود چنین اشتباهی توجیه پذیر بود). آقا چشمتون روز بد نبینه چه تقاضاهای برای نواختن ساز بود که از گوشه و کنار سالن به سمت من میومد. چند نفر نزدیک اومدن که دستم رو بگیرن ببرن سمت میزشون که از بیشترین کیفیت موسیقی لذت ببرن. طبیعتا این جلو آمدن از جانب گرجی ها با عقب رفتن از جانب من مواجه شد و به طور مستقیم نشان دهنده عدم تمایل من به همکاری بود. متاسفانه گویا این دوستان اهل دل، اهل معامله هم بودن و میدونستن که هر کالایی هزینه خودش رو داره. به همین خاطر یه چندتاشون از دور به کیف پولشون اشاره کردن که اطمینانی ته قلبم ایجاد کنن. ولی نمیدونستن ته قلب من با دیدن یه سری مرد گرجی سیبیلو سرخوش از شربت آبلیمو که با برق چشمشون پول بهم نشون میدادن چه بلوایی به پا شد.

کارخانه آبلیمو فروشی تفلیس
کارخانه آبلیمو فروشی تفلیس

خلاصه با کمک همسفرها رفتیم یه گوشه یه میزی برای خودمون پیدا کردیم. بچه ها سعی کردن من رو گوشه ای مخفی بکنن که از پیشنهادهای کاری بعدی جلوگیری بکنن. ولی من خیلی مصرانه قصد داشتم این دوستان رو متوجه شرایط بکنم. اینکه گیتار من الکتریک هست و آکوستیک نیست، اینکه فرت های گیتار خراب شده و باید تعمیر بشه. ولی متقاعد کردنشون وقتی که حتی یک آبلیموی ساده رو هم به سختی به این گرجی های زبان (ما) نفهم میشد سفارش دار کار خیلی سخت و در واقع غیر ممکنی بود. در نهایت اینکه اونها بیخیال من شدن و من هم تا میتونستم سرم رو پایین انداختم که با هیچ کدوم چشم تو چشم نشم. ولی تو ذهنم کلی غوغا به پا بود. که اگه یه گیتار سالم همراه داشتم. اگه یه چندتا ریتم ساده شش و هشت براشون میزدم. اگه حتی درصد کمی از سیاه مست های گرجی سر کیسه رو شل میکردن تو کمتر از یک ساعت کلی پول به جیب میزدم و اینکه کار در سفر مگه بهتر از اینهم میشه. موقعیتی که من خیلی ساده از دست دادم.

نتیجه اخلاقی و پیشنهاد کار در سفر به شما

الان که بعد از 4-5 سال دارم این خاطره رو دوباره برای خودم زنده می کنم کلی با خودم به اون روزها می خندم. ولی فکر میکنم کماکان این پیشنهاد کار در سفر از سمت باحال ترین مردم روی زمین روی میز هست. اگه برای تعطیلات پیش رو قصد سفر به گرجستان دارید، دست به ساز هستید، اهل ریسک هستید و از همه مهم تر از گرجی های سیبیلو نمی ترسید حتما بهش فکر کنید. چه پول دربیارید و چه درنیارید، حتما تجربه خیلی خوبی خواهید داشت.

چهره خوشحال ما وقتی که فرصت کار در سفر رو از دست دادیم
چهره خوشحال ما وقتی که فرصت کار در سفر رو از دست دادیم

قربان شما

منصور

۲ نظر درباره “کار در سفر و تجربه ناموفق من در سفر به تفلیس

دیدگاه‌تان را بنویسید: